سه شنبه 91/9/14
مینی بوس پر از مسافر به سوی مقصد در حرکت بود
که مردی رو می بینن که تلو تلو می خورده و منتظر تاکسی بوده.
فکر می کنن حالش بده، توقف می کنند
و مرد بی چاره رو سوار می کنند
همین که راه می افتند، مرد مست به دور و برش نگاهی می کنه
و می گه:عقبی ها بی شرفن، جلویی ها بی شعورن،
سمت راستی ها خرن و سمت چپی ها گاون!
راننده مینی بوس شاکی می شه و
چنان می کوبه روی ترمز که همه ی مسافرها روی همدیگه می افتند! راننده میاد مرد مست رو از زیر دست و پای مسافرها می کشه بیرون
و می گه: مردک!
اگر جرات داری یک بار دیگه بگو کی خر و گاو و بی شعوره!
مرد مست با کمال خونسردی می گه:
من از کجا بدونم؟ با اون ترمزی که تو کردی همه قاطی شدند!
که مردی رو می بینن که تلو تلو می خورده و منتظر تاکسی بوده.
فکر می کنن حالش بده، توقف می کنند
و مرد بی چاره رو سوار می کنند
همین که راه می افتند، مرد مست به دور و برش نگاهی می کنه
و می گه:عقبی ها بی شرفن، جلویی ها بی شعورن،
سمت راستی ها خرن و سمت چپی ها گاون!
راننده مینی بوس شاکی می شه و
چنان می کوبه روی ترمز که همه ی مسافرها روی همدیگه می افتند! راننده میاد مرد مست رو از زیر دست و پای مسافرها می کشه بیرون
و می گه: مردک!
اگر جرات داری یک بار دیگه بگو کی خر و گاو و بی شعوره!
مرد مست با کمال خونسردی می گه:
من از کجا بدونم؟ با اون ترمزی که تو کردی همه قاطی شدند!
| [ کلمات کلیدی ] :